شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۸:۲۲
۰ نفر

سهند صادقی‌بهمنی: هرچند فرق اساسی مفهوم نبوت و مفهوم امامت را می‌توان- با توجه به آنچه در روایات آمده است – درعدم ‌واقع‌شدن وحی برای امام و در نتیجه عدم‌امکان تبلیغ نفس وحی از سوی او دانست، اما نمی‌توان یکسره امام را از مصایب تبلیغ وحی برکنار دانست.

حتی می‌توان از جهاتی هدایت امام را از هدایت نبوی سخت‌تر دید. این جهات را می‌توان عموما تحت عنوان مصایب تبیین و تفسیر وحی دسته‌بندی کرد. شاید از همین رو   است که پیامبر به امام علی‌(ع) می‌فرمایند: نبرد من برای تنزیل است و نبرد تو برای تاویل ( = تفسیر). بنابراین شاید بتوان اینگونه سختی‌ها و رنج‌های امامت را قاعده‌مند کرد که مفهوم امامت لزوما در بعد فاعلی بر هدایت استوار است و این هدایت از آنجا که از تبیین حق ناشی می‌شود، محفوف و آمیخته به مصایب است؛ مصایبی که بنا بر حدیث نبوی سخت‌تر از مصایب نبوی است. زندگی امام ابوالحسن‌الثانی، موسی بن جعفر الکاظم‌(ع) که این جستار به مناسبت ولادت ایشان در هفتم صفر سال 128هجری فراهم آمده است، نماد همین امر است؛ نماد حیاتی سراسر تلاش برای هدایت اما آمیخته به مصایب؛ مصایب هدایت.

شیخ محمد بن یعقوب کلینی در «اصول کافی» ولادت ایشان را در سال 128هجری در شهر ابواء که در میان مکه و مدینه قرار دارد، می‌داند اما روز و ماه ولادت را ذکر نکرده است. شیخ نیز در «التهذیب» همین قول را ترجیح می‌دهد؛ هرچند او نیز چون کلینی ذکری از روز ولادت نمی‌آورد. در عین حال، قتال نیشابوری که از مورخان نزدیک به عصر ائمه بوده است – بنا بر گزارش طبرسی در «اعلام‌الوری» – روز و ماه ولادت را یکشنبه، هفتم صفر ذکر کرده است. این قول پس از آن به قول مختار طائفه نیز بدل شده است. همچنین کلینی تاریخ شهادت ایشان را سال 183 در بغداد می‌داند.

شیخ البته در این باره تفصیل بیشتری دارد.  ایشان روز شهادت امام را 25رجب می‌داند. البته میان قول شیخ در التهذیب و «مصباح المتهجد» تفاوت اندکی دیده می‌شود؛ چرا که شیخ در التهذیب روز شهادت را 6روز مانده به پایان ماه رجب ذکر کرده ولی در مصباح به‌صراحت روز 25ماه رجب را روز شهادت می‌داند. البته این تناقض درصورتی محقق است که ماه رجب آن سال را ماهی 29روزه بدانیم زیرا اگر آن ماه 30روزه بوده باشد، قول شیخ در این دو موضع تهافتی نخواهد داشت. در هر صورت عمر شریف امام کاظم‌(ع) را بر این اساس باید 55سال دانست؛ هر چند مشخص نیست چرا کلینی در کافی از عمر 54 ساله امام سخن گفته است. مدت امامت ایشان نیز 35  سال بود. مادر ایشان حمیده نام داشت که از کنیزان امام صادق‌(ع) بود.

روند امامت اما در واپسین سال‌های حیات امام صادق‌(ع) به سبب تقارن با آغاز عصر اقتدار عباسیان که تیره دیگر بنی‌هاشم بودند، دچار صعوبت‌ها و پیچیدگی‌های فراوانی شد، زیرا امامت از یک سو با این ادعا از جانب عباسیان مواجه بود که ایشان خود را عموزادگان پیامبر(ص) و در نتیجه جانشینان بر حق او می‌دانستند و از این جهت نوعی مشروعیت برای خود سامان می‌دادند و از سوی دیگر با مدعیانی از درون خاندان امامت مواجه بود که نوع دیگری از مشروعیت را مدعی بودند. در رأس این مدعیان درون خانواده باید از عبدالله افطح، پسر بزرگ امام صادق‌(ع) یاد کرد که بلافاصله پس از مرگ امام ادعای امامت کرد و به هیچ عنوان زیر بار حق برادر خویش نرفت. وصیتنامه امام صادق‌(ع) هم که در شرایط خاصی نوشته شده بود نوعی مستمسک را به دست عبدالله داد.

در این وصیت امام 5تن را به‌عنوان وصیان خویش معرفی کرده بود. این 5 تن عبارت بودند از: 1- خلیفه وقت، عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس یعنی ابوجعفر منصور 2-  محمد بن سلیمان، امیر مدینه  3- حمیده مادر امام کاظم‌(ع) 4- عبدالله و  5-  موسی. در وصیت امام ابتدا نام عبدالله آمده و سپس از موسی یاد شده بود. ذکر این نکته درباب وصیت امام صادق لازم است که ایشان با فطانت خاص خویش دریافته بود که درصورت معرفی آشکار امام بعدی، ممکن است جان او به خطر افتد. از این‌رو تلاش کرد تا نام او را در میان اوصیاء غیرحقیقی پنهان کند.

جالب آن است که حدس صائب امام نیز به وقوع پیوست چراکه منصور به حاکم مدینه دستور داد تا وصی امام را در دم گردن زند. اما زمانی که از این ترفند امام آگاهی یافت از نیت خویش منصرف شد. البته این شرایط به هیچ روی سبب نمی‌شد تا امام صادق‌(ع)، امام حق پس از خود را معرفی نکند. برخی از نصوص صحیح را که متضمن معرفی امام حق است، شیخ مفید در «الارشاد» آورده است. دقت در شخصیت راویان این نصوص نشان می‌دهد که بسیاری از ایشان از اعیان و متنفذان شیعه در عصر خود بوده‌اند؛ کسانی چون مفضل بن عُمَر جُعفی که راوی حدیث مشهور مفضل از امام صادق در باب توحید است.

معاذ بن کثیر، عبدالرحمن بن حجاح، فیض بن مختار، یعقوب سراج و صفوان جمال که بزرگ‌ترین شتربان مدینه بود، همچنین برخی از برادران امام مانند اسحاق بن جعفر و علی بن جعفر که کسی در باب وثاقت ایشان تردید ندارد، نیز در زمره گزارندگان این نصوص صحیح‌اند. در برخی از این روایات همچون روایت موسی صیقل از مفضل بن عمر، امام حتی به تبلیغ و انتشار این امر یعنی امامت موسی پس از خود البته به همراه احتیاط و احراز صفت رازداری در شخصی که قرار است مورد تبلیغ واقع شود، توصیه می‌کند.

نکته قابل توجه در برخی دیگر از این روایات، نگرانی و تشویش خاطر امام صادق از سرنوشت امامت پس از خود است. به‌عنوان مثال می‌توان روایتی را که محمد بن ولید، استاد شیخ صدوق و از مشایخ شیخ مفید از علی بن جعفر نقل می‌کند حاوی این امر دانست.

علی می‌گوید: « از پدرم جعفر شنیدم که به گروهی از نزدیکان و یاران خود می‌گفت: وصیت مرا درباره فرزندم موسی بپذیرید، زیرا او برترین فرزندان و یادگاران من است و او جانشین من و حجت خدای تعالی بر همه مردم پس از من است»( الارشاد، ج2، ص308). شاید از همین رو  است که علی بن جعفر برخلاف برخی برادرانش، بیشتر اوقات خود را در مصاحبت امام کاظم می‌گذراند و در  فرا گرفتن احکام و معالم دین از آن حضرت کوشا بود. در واقع او را باید یکی از بزرگ‌ترین راویان امام نیز به شمار آوریم زیرا براساس شمارش صاحب «معجم رجال الحدیث» روایات او از برادرش تنها در کتب اربعه، 149روایت است و از این «حیث بی‌گمان هیچ‌یک از» گزارشگران کلام امام به پای او نمی‌رسند. البته تلاش‌های علی بن جعفر برای بیان حقیقت، مانع فعالیت‌های انحرافی دیگر برادران نبود.

از برخی روایات نیز به دست می‌آید که وضعیت مدینه پس از شهادت امام صادق‌(ع)، به سبب همین اقدامات و البته فضای اختناق شدیدی که از ناحیه حکومت اعمال می‌شده، بسیار مبهم و مشوش بوده است. این ابهام به حدی بوده که بسیاری از بزرگان اصحاب امام صادق(ع) نیز دچار سرگردانی بوده‌اند. بنا به گزارش ابن‌قولویه از 2تن از یاران امام صادق، یعنی هشام بن سالم و محمد بن نعمان معروف به مؤمن‌الطاق، مردم مدینه پس از شهادت امام پیرامون عبدالله بن جعفر اجتماع کردند چرا که گمان می‌کردند براساس سیره مستمره ائمه، فرزند بزرگ‌تر، امام بعدی است. ایشان به همین سبب اینگونه می‌پنداشتند که عبدالله، امام زمان است. هشام می‌گوید: «ما نیز به همین گمان نزد او رفتیم تا او را بیازماییم. بنابراین از او پرسیدیم زکات در چه اندازه از مال واجب می‌شود؟ او گفت: در 200درهم، 5درهم و در 100درهم، 5/2 درهم ! ما گفتیم: حتی مرجئه – که چندان به احکام وقعی نمی‌گذارند- چنین نمی‌گویند.

عبدالله گفت: به خدا من نمی‌دانم مرجئه چه می‌گویند! [هشام می‌گوید:] ما از نزد عبدالله خارج شدیم و سرگردان و ناامید، گرد کوچه‌های مدینه می‌گشتیم که پس از امام صادق چه باید بکنیم؛ به نزد مرجئه رویم یا به سوی قدری‌ها؛ به سوی معتزله یا زیدیه؟ در همین حال مردی ناشناس به ما اشاره کرد و ما را به نزد خود خواند. ابوجعفر (= احول، مؤمن‌الطاق) از ترس اینکه مبادا آن مرد جاسوس باشد به‌سرعت دور شد ولی من بر جایم ماندم... . آن مرد من را به خانه موسی بن جعفر برد.

من داخل شدم. به محض ورود موسی بن جعفر را دیدم که بی‌مقدمه به من گفت: نه به سوی مرجئه، نه قدریه، نه معتزله و نه زیدیه... . عرض کردم: برادرتان می‌گوید او امام است. فرمودند: عبدالله می‌خواهد که خدا پرستیده نشود. پس عرض کردم: آیا شما امام هستید؟ امام گفتند: من این را نمی‌گویم. من متوجه شدم که سؤال درستی نپرسیدم. بنابراین سؤال خود را اینگونه عوض کردم: آیا برای شما امامی هست؟ امام جواب دادند: خیر. در این هنگام عظمت و هیبت آن بزرگوار در دلم افتاد. عرض کردم: می‌خواهم همان‌گونه که از پدرتان می‌پرسیدم از شما نیز پرسش‌هایم را مطرح کنم.

ایشان فرمودند: بپرس تا پاسخ‌ گیری اما فاش مگو که نتیجه‌‌اش سربریدن است [اشاره امام به شرایط شدید خفقان بوده که موجب وجوب تقیه است]. من به‌سرعت از خانه بیرون آمدم، مؤمن‌الطاق را یافتم و او را از ماجرا باخبر کردم سپس زراره و ابابصیر را دیدیم و باهم نزد امام رفتیم. کم‌کم از طرفداران عبدالله کاسته شد تا جایی که جز عمار ساباطی، کسی نزد او باقی نماند» ( الارشاد، ج2، صص309 تا 312).

از این روایت برمی‌آید گذشته از آنکه امام به‌سرعت توانست از اختلافات درونی جلوگیری کند و برمشکلاتی از این دست فائق‌آید، نوعی تکامل در مفهوم امامت نیز رخ داده است چرا که باور غلط وراثت در امامت فرزند بزرگ‌تر نیز مخدوش شده است؛ هرچند برخی از مخالفت‌ها در قالب‌های متفاوتی بازتولید شد؛ چنان‌که درباره اسماعیلیه یعنی طرفداران اسماعیل بن‌جعفر و پسرش محمد بن اسماعیل همین امر روی داد. مواجهه امام با عباسیان اما از سنخ دیگری بود. امام در سراسر حکومت 22ساله منصور که از سال 136 تا 158هجری به طول انجامید، اقدام تحریک‌آمیزی انجام نداد؛ چرا که شرایط این‌گونه اقتضا می‌کرد. اما در عصر هارون الرشید اوضاع متفاوت شد. 

علت دیگری که سبب ناراحتی هارون از امام شد، مناظره محمد بن حسن شیبانی از شاگردان ابوحنیفه و قاضی‌القضات و مفتی اعظم حکومت عباسی و امام بود که در حضور هارون صورت پذیرفت. ابوزید، از مشایخ شیخ مفید، روایت می‌کند که شیبانی در مکه در حضور خلیفه از موسی بن جعفر پرسید: آیا برای شخص مُحرم جایز است که زیر سایه سقف کجاوه حرکت کند؟ امام فرمودند: در حال اختیار خیر.

شیبانی پرسید: آیا راه‌رفتن زیر سایه در حال اختیار جایز است؟ امام فرمودند: آری. شیبانی از این پاسخ به خنده افتاد! [زیرا او قائل به قیاس و سنجش حکم دو امر شبیه به هم بود.] امام فرمودند: آیا از دستور رسول خدا تعجب می‌کنی و آن را مسخره می‌‌کنی!؟ همانا رسول خدا در حال احرام سقف کجاوه را برداشت ولی زیر سایه راه رفت. ‌ای محمد! در دین خدا نمی‌توان قیاس کرد. آنگاه شیبانی خاموش شد و سر به زیر افکند.

این امر موجب ناراحتی هارون را فراهم کرد و دستور داد تا پس از مناسک، امام را دستگیر و به بغداد منتقل کنند. اما آنچه سبب شد تا هارون قصد شهادت ایشان را کند، رفتار خاص ایشان در زندان بود. رفتار امام اما بر محور عبادت گسترده و پاسخ بدی با خوبی شکل گرفته بود. شیخ صدوق در «عیون اخبار الرضا‌(ع)»، روایت جالبی را از نحوه عبادت امام در زندان سندی بن شاهک در بغداد و عصبانیت هارون از این رفتار گزارش می‌کند.

شیخ صدوق از ثوبانی که شاهد بلاواسطه این جریان بوده، نقل می‌کند: ابی‌الحسن موسی بن جعفر‌(ع)، طی چند سال در زندان، هر روز یک سجده طولانی انجام می‌داد. این سجده از طلوع خورشید آغاز می‌شد و تا هنگام زوال، یعنی ظهر ادامه می‌یافت. یک روز هارون وارد یکی از بالکن‌های قصر خود که بر اتاق موسی بن جعفر در زندان مشرف بود، شد.

او چیزی شبیه یک لباس مندرس را دید که بر زمین افتاده است. بنابراین از وزیرش، ربیع بن فضل پرسید: ‌ای ربیع آن لباس که هر روز در این حالت آن را مشاهده می‌کنم چیست؟ ربیع پاسخ داد:‌ ای امیر مؤمنان! این شیء لباس نیست بلکه موسی بن جعفر است که هر روز پس از طلوع خورشید تا هنگام زوال آفتاب در ظهر سجده می‌کند. هارون گفت: ‌ای ربیع این شخص از راهبان و عابدان بنی‌هاشم است. ربیع می‌گوید من پرسیدم: پس چرا بر او سخت گرفته‌ای؟ گفت: هیهات هیهات؛ ما ناگزیریم از این امر.

امام کاظم از سال 179 تا 183یا بنا بر برخی اقوال تا 186 را در زندان بغداد به سر بردند و درنهایت پس از تحمل شکنجه‌های فراوان به وسیله سم به شهادت رسیدند.

کد خبر 100048

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دین و اندیشه

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز